ایام ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)

 

اينجا ديار گريه كن ها از قديم است

دولت سراي حضرت عبدالعظيم است

صاحب لواي اين حرم شاهي كريم است

تنها پناه بي پناهان اين حريم است

 

با لطف اين آقا گدا عبد خدا شد

هرسائلي در اين حرم حاجت روا شد

 

بوي حسن دارد ضريح دل ربايش

قربان رنگ سبز اين گلدسته هايش

اينجا غمي ديرينه دارد گريه هايش

اين سرزمين خيلي گران باشد بهايش

 

اين خاك را وعده به يك نامرد دادند

داغ حسين را بر دل زهرا نهادند

 

شبهاي جمعه نيمه شبها تا سپيده

بر روي اسرارش خدا پرده كشيده

از راه مي آيد زني قد خميده

لب ميگذارد روي حلقوم بريده

 

فريادهاي يا بني پا بگيرد

حيدر بيايد بازوي زهرا بگيرد

 

روضه نميخواهد تني كه سر ندارد

قربان آن آقا كه انگشتر ندارد

يك تكه اي سالم همه پيكر ندارد

جايي براي بوسه ي مادر ندارد

 

گيسوي خود را ريخته روي گلويش

مادر بود اينگونه شكل گفتگويش

 

گويد بنيّ يا بنيّ يا بنيّ

برخيز آمد مادرت زهرا بنيّ

ديدم خودم در عصر عاشورا حسين جان

افتاده بودي زير دست و پا بنيّ

 

من بي وضو موي تو را شانه نكردم

حالا به دنبال سرت بايد بگردم

 

از تشنگي لبهاي عطشانت به هم خورد

تركيب ابروها و چشمانت به هم خورد

از شدت ضربه دو دندانت به هم خورد

آيه آيه نذر قرآنت به هم خورد

 

راه تو را در گودي گودال بستند

بر پيكر تو نيزه ها را مي شكستند

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در دعای کمیل 4 بهمن حرم حضرت عبدالعظیم(ع)

برگرفته از سایت دوستداران حاج منصور ارضی

آخرین نامه یا وصیتنامه شهید عباس ملک حسینی


بسم الله الرحمن الرحیم

 سلامی که ازسرزمین اسلام است . سرزمینی که به امامت عشق می ورزد ، سرزمینی که صبحگاهش شفق خونین   است و غروبش خون شهیدان ، سرزمین حسین ویارانش ،ظهرش مارا یاد ظهر عاشورا ، شب حمله اش ، شب عاشورا ، نماز جماعتش نماز ظهر حسین ، جوانانش اکبرها و قاسم ها پیر مردهایش مسلم بن عوسجه را فرماندهانش عباس را یاد مامی اندازد . ازمکانی که کفربا اسلام می جنگد ، ازمردمی که اصحاب حسینند ، زنانش زینب مایند و مادرانش پرطاقت وصبوروراضی به رضای خدا . خانواده ی عزیزم این سطور را زمانی برایتان می نویسم ومی فرستم که دیگراز دشمن زبون هیچ باکی نداریم ، وقتی خدا یار ماست و تصمیم بر پیروزی ما گرفته است  زمانی که تصمیم به حمله گرفته ایم ، حمله ای که به نابودی کامل کفر و پیروزی اسلام می انجامد . پیروزی آن نصیب  ایران و مستضعفین من الولدان و النساء و غیره  می شود . ان شاء اللّه به یاری حق مابر کفر پیروز می شویم .  شما را به صبر و استقامت دعوت می کنم و پاداش شما نزد خداست .  مادر و پدر را اصلاً ناراحت نکنید که خدا وظیفه ی سنگینی برعهده ی ما درباره ی والدین گذاشته است . هیچ برای من ناراحت نباشید و فقط مرا همگی دعاکنید  و از همگی التماس دعا دارم . والسلام     

عباس ملک حسینی

                               شهید عباس ملک حسینی                               

            نام : عباس ملک حسینی    نام پدر : احمد

            محّل تولد : کربلا     تاریخ تولد : 1340

            تاریخ شهادت : 1360     محّل شهادت : غرب سرپل ذهاب

           محّل دفن : اراک بهشت زهرا قطعه یک     کربلا،همچنان جاری است

کسانى که ربا میخورند به روایت قرآن کریم سوره بقره آیات 275 و 276

کسانى که ربا میخورند به روایت قرآن کریم سوره بقره آیات 275 و 276

بسم الله الرحمن الرحیم

الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴿۲۷۵﴾

یَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ ﴿۲۷۶﴾

 

کسانى که ربا میخورند، (از گور) برنمیخیزند مگر مانند برخاستن کسى که شیطان بر اثر تماس‏، آشفته‏سرش کرده است‏. این بدان سبب است که آنان گفتند: (داد و ستد صرفاً مانند رباست‏.) و حال آنکه خدا داد و ستد را حلال ‏ و ربا را حرام گردانیده است‏ . پس‏  هر کس اندرزى از جانب پروردگارش بدو رسید و (از رباخوارى‏) باز ایستاد آنچه گذشته‏، از آنِ اوست‏، و کارش به خدا واگذار میشود، و کسانى که (به رباخوارى‏) باز گردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.(۲۷۵)

خدا از (برکت‏) ربا میکاهد، و بر صدقات میافزاید، و خداوند هیچ ناسپاس گناهکارى را دوست نمیدارد.(۲۷۶)

شیعه

احادیث این بخش با توجه به منابع ذکر شده در نرم افزار "جامع الاحادیث نور" بازبینی و به روز شده اند.

 

حدیث (1) امام على عليه‏السلام:

شيعَتُنَا المُتَباذِلونَ فى وِلايَتِنا، اَلمُتَحابّونَ فى مَوَدَّتِنا اَلمُتَزاوِرونَ فى اِحياءِ اَمرِنا اَلَّذينَ اِن غَضِبوا لَم يَظلِموا وَ اِن رَضوا لَم يُسرِفوا، بَرَكَةٌ عَلى مَن جاوَروا سِلمٌ لِمَن خالَطوا؛ شيعيان ما كسانى ‏اند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش مى‏ كنند، در راه دوستى ما به يكديگر محبت مى‏ نمايند، در راه زنده نگه داشتن امر و مكتب ما به ديدار هم مى ‏روند. چون خشميگين شوند، ظلم نمى ‏كنند و چون راضى شوند، زياده روى نمى ‏كنند، براى همسايگانشان مايه بركت اند و نسبت به هم‏نشينان خود در صلح و آرامش اند.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 236 و 237

حدیث (2) امام حسين عليه السلام :

إنَّ شيعَتَنا مَن سَلِمَت قُلوبُهُم مِن كُلِّ غِشٍّ وَغِلٍّ و َدَغَلٍ؛
بى گمان شيعيان ما دل هايشان از هر خيانت، كينه،وفريبكارى پاك است.

مجموعه ورام  ج2 ، ص106 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج65، ص156

آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(3)

از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت

1- و از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت یكى این است كه آن حضرت بنا به نقل صاحب كتاب مكارم الاخلاق وقتى مى‏خواست موى سر و محاسن شریف خود را بشوید با سدر مى‏شست. (58)

2- و در جعفریات به سند خود از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على(ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) همیشه موى خود را شانه می زد و اغلب با آب شانه مى‏كرد و مى‏فرمود: آب براى خوشبو كردن مؤمن كافى است. (59)

3- و در كافى به سند خود از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: یكى از سنت‏ها گرفتن ناخن ها است.

4- و در فقیه مى‏گوید: روایت شده كه یكى از سنت‏ها، دفن كردن مو و ناخن و خون است. (60)

5- و نیز به سند خود از محمد بن مسلم نقل مى‏كند كه از حضرت ابى جعفر از خضاب پرسید، آن جناب فرمود: رسول خدا(ص) همواره خضاب می كرد. (61)

6- و در كتاب مكارم است كه رسول خدا(ص) همواره روغن به بدن خود مى‏مالید. (62)

7- و در فقیه مى‏گوید: على(ع) فرموده: ازاله موى زیر بغل بوى بد را از انسان زایل مى‏سازد، علاوه بر این كه هم پاكیزگى است و هم از سنت‏هایى است كه رسول خدا (ص) به آن امر فرموده است. (63)

8- و در كتاب مكارم الاخلاق مى‏گوید: براى رسول خدا(ص) سرمه ‏دانى بود كه هر شب با آن سرمه به چشم مى‏كشید، و سرمه‏اش سرمه سنگ بود. (64)

9- و در كافى به سند خود از ابى اسامه از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: از سنن مرسلین یكى مسواك كردن دندانها است. (65)

10- و در فقیه به سند خود از على (ع) نقل كرده كه در حدیث "اربع مائة ـ چهار صد كلمه" خود فرمود:و مسواك كردن باعث رضاى خدا و از سنت پیغمبر(ص) و مایه خوشبوئى و پاكیزگى دهان است.(66)

 اخبار درباره عادت داشتن رسول خدا(ص) به مسواك و سنت قرار دادن آن از طریق شیعه و سنى بسیار زیاد است.

11- و در فقیه مى‏گوید امام صادق(ع) فرمود: چهار چیز از اخلاق انبیاء است: 1 ـ عطر زدن 2 ـ ازاله کردن موهای زائد 3 ـ نوره كشیدن ... . (67)

12- و كافى به سند خود از عبدالله بن سنان از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود:براى رسول خدا(ص) مُشك دانى بود كه بعد از هر وضویى آن را با دست تر مى‏گرفت و در نتیجه هر وقت كه از خانه به بیرون تشریف مى‏آورد از بوى خوشش شناخته مى‏شد كه رسول الله (ص) است.(68)

13- و در كتاب مكارم مى‏گوید: هیچ عطرى عرضه به آن جناب نمى‏شد مگر آن كه خود را با آن خوشبو مى‏كرد و مى‏فرمود: بوى خوشى دارد و حملش آسان است، و اگر هم خود را با آن خوشبو نمى‏كرد سر انگشت خود را به آن گذاشته و از آن مى‏چشید. (69)

14- و نیز در آن كتاب مى‏نویسد: رسول خدا(ص) با عود خود را بخور می داد. (70)

15- و در كتاب ذخیرة المعاد است كه: مشك را بهترین و محبوبترین عطرها مى‏دانست. (71)

16- و در كافى به سند خود از اسحاق طویل عطار از ابى عبدالله (ع) روایت كرده كه فرمود : رسول خدا(ص) بیش از آن مقدارى كه براى خوراك خرج مى‏كرد براى عطر پول مى‏داد. (72)

17- و نیز در كافى به سند خود از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود:

امیرالمؤمنین(ع) فرموده: عطر به شارب زدن از اخلاق انبیاء و احترام به كرام الكاتبین است. (73)

18- و نیز به سند خود از سكن خزاز نقل كرده كه گفت: شنیدم امام صادق (ع) مى‏فرمود: بر هر بالغى لازم است كه در هر جمعه شارب و ناخن خود را چیده و مقدارى عطر استعمال كند. (74)

19- و در فقیه به سند خود از اسحاق بن عمار از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: اگر در روز عید فطر براى رسول خدا(ص) عطر مى‏آوردند اول به زنان خود مى‏داد. (75)

20- و در كتاب مكارم است كه رسول خدا(ص) به انواع روغن‏ها خود را روغن مالى مى‏فرمود، و نیز فرمود: آن جناب بیشتر با روغن بنفشه روغن مالى مى‏فرمود، و مى‏گفت، این روغن بهترین روغن است. (76)


آداب آن جناب در سفر

1- و از جمله آداب آن حضرت در سفر ـ به طورى كه  در فقیه به سند خود از عبدالله سنان از ابى جعفر(ع) نقل كرده ـ این بود كه: آن جناب بیشتر در روز پنج شنبه مسافرت مى‏كرد. (77)

و در این معنا احادیث بسیارى است.

2- و در كتاب امان الاخطار و كتاب مصباح الزائر آمده است كه صاحب كتاب عوارف المعارف گفته: رسول خدا هر وقت مسافرت می رفت پنج چیز با خود برمى‏داشت: 1 ـ آئینه 2 ـ سرمه ‏دان  3 ـ شانه  4 ـ مسواك  5 ـ و در روایت دیگرى دارد كه مقراض را هم همراه خود مى‏برد. (78)

 این روایت را در كتاب مكارم و جعفریات نیز نقل كرده است.

3- و در كتاب مكارم از ابن عباس نقل كرده كه گفت: رسول خدا (ص) وقتى راه مى‏رفت طورى با نشاط مى‏رفت كه به نظر مى‏رسید خسته و كسل نیست. (79)

4- و در فقیه به سند خود از معاویة بن عمار از ابى عبدالله (ع ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) در سفر هر وقت از بلندی ها سرازیر مى‏شد مى‏گفت: "لا اله الا الله" و هر وقت بر بلندی ها بالا مى‏رفت مى‏گفت: "الله اكبر". (80)

5- و در كتاب لب اللباب تالیف قطب روایت شده كه رسول خدا (ص) از هیچ منزلى كوچ نمى‏كرد مگر این كه در آن منزل دو ركعت نماز مى‏خواند و مى‏فرمود: این كار را براى این مى‏كنم كه این منازل به نمازى كه در آنها خوانده‏ام شهادت دهند. (81)

6- و در كتاب فقیه مى‏گوید: رسول خدا(ص) وقتى با مؤمنین خدا حافظى مى‏فرمود مى‏گفت : خداوند تقوا را زاد و توشه شما قرار دهد، و به هر خیرى مواجهتان سازد و هر حاجتى را از شما برآورده كند و دین و دنیاى شما را سالم و ایمن سازد و شما را به سلامت و با غنیمت فراوان برگرداند. (82)

روایات درباره دعاى آن جناب در مواقع خداحافظى اشخاص مختلف است، لیكن با همه اختلافى كه دارد نسبت به دعاى به سلامت و غنیمت همه متفقند.

7- و در كتاب جعفریات به سند خود از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) به اشخاصى كه از مكه مى‏آمدند مى‏فرمود: خداوند عبادتت را قبول و گناهانت را بیامرزد و در قبال مخارجى كه كردى به تو نفقه (روزى) دهد. (83)

روایاتى در باره آداب حضرتش در پوشاك و متعلقات آن

1- و از جمله آداب آن حضرت در پوشیدنى‏ها و متعلقات آن یكى همان است كه غزالى در كتاب احیاء العلوم نقل كرده كه: رسول خدا(ص) هر قسم لباسى كه برایش فراهم می شد مى‏پوشید، چه لنگ، چه عبا، چه پیراهن، چه جبه و امثال آن، و از لباس سبز رنگ خوشش مى‏آمد، و بیشتر لباس سفید مى‏پوشید و مى‏فرمود:

زنده‏ هاى خود را سفید بپوشانید و مرده‏هاى خود را هم در آن كفن كنید، و بیشتر اوقات قبائى را كه در جوف آن لایه داشت مى‏پوشید، چه در جنگ و چه در غیر آن، و براى آن حضرت قبائى بود از سندس كه وقتى آن را مى‏پوشید از شدت سفیدى به زیبائیش افزوده مى‏شد، و تمامى لباسهایش تا پشت پایش بلند بود، و إزار را روى همه لباسها مى‏پوشید و آن تا نصف ساق پایش بود. و همواره پیراهنش را با شال مى‏بست و چه بسا در نماز و غیر نماز كمربند آن را باز مى‏كرد، و آن حضرت عبائى داشت كه با زعفران رنگ شده بود، و بسیار اتفاق مى‏افتاد كه تنها همان را به دوش گرفته و با مردم به نماز مى‏ایستاد، كما این كه بسیار مى‏شد كه تنها یك كساء مى‏پوشید ، و براى آن حضرت كسائى بود كه بار لائیش پشم بود و آن را مى‏پوشید و مى‏فرمود:

من هم بنده‏اى هستم و لباس بنده‏ها را مى‏پوشم، علاوه بر این، دو جامه دیگر هم داشت كه مخصوص روز جمعه و نماز جمعه‏اش بود، و بسیار اتفاق مى‏افتاد كه تنها یك سرتا سرى مى‏پوشید بدون جامه دیگر و دو طرف آن را در بین دو شانه خود گره می زد، و غالبا با آن سرتا سرى بر جنازه‏ها نماز می خواند و مردم به آن جناب اقتدا مى‏كردند، و چه بسا در خانه هم تنها با یك إزار نماز مى‏خواند و آن را به خود مى‏پیچید و گوشه چپ آن را به شانه راست و گوشه راستش را به شانه چپ مى‏انداخت. و چه بسا نماز شب را با إزار اقامه مى‏كرد و آن طرفش را كه طره داشت به دوش مى‏افكند و با این حالت نماز مى‏گذاشت، و نیز آن حضرت كساء سیاه رنگى داشت كه آن را به كسى بخشید، ام سلمه پرسید: پدر و مادرم فدایت باد كساء سیاه شما چه شد؟ فرمود : به دیگرى پوشاندمش، ام سلمه عرض كرد هرگز زیباتر از سفیدى تو در سیاهى آن كسا ندیدم .

انس مى‏گوید: خیلى از اوقات آن حضرت را مى‏دیدم كه نماز ظهر را با ما، در یك شمله (قطیفه كوچك) مى‏خواند در حالتى كه دو طرفش را گره زده بود، رسول خدا (ص) همیشه انگشتر به دست مى‏كرد، و بسیار مى‏شد كه از خانه بیرون مى‏آمد در حالى كه نخى به انگشترى خود بسته بود تا به آن وسیله به یاد كارى كه مى‏خواست انجام دهد بیافتد، و با همان انگشتر نامه‏ها را مُهر مى‏كرد و مى‏فرمود مهر كردن نامه‏ها بهتر است از تهمت، خیلى از اوقات شب كلاه، در زیر عمامه و یا بدون عمامه به سر مى‏گذاشت و خیلى از اوقات آن را از سر خود برمى‏داشت و به عنوان ستره (84) پیش روى مى‏گذاشت و به طرف آن نماز مى‏كرد، و چه بسا كه عمامه به سر نداشت تنها شالى به سر و پیشانى خود مى‏پیچید، رسول خدا (ص) عمامه‏اى داشت كه آن را "سحاب" مى‏گفتند، و آن را به على(ع) بخشید، و گاهى كه على(ع) آن را به سر مى‏گذاشت و مى‏آمد رسول خدا (ص) مى‏فرمود على دارد با "سحاب" مى‏آید.

همیشه لباس را از طرف راست مى‏پوشید و مى‏گفت: "الحمد لله الذى كسانى ما اوارى به عورتى و اتجمل به فى الناس؛ حمد خدائى را كه مرا به چیزى كه خود را به آن پنهان كنم و خود را در بین مردم به آن زینت دهم پوشانید" و وقتى لباسى از تن خود بیرون مى‏كرد از طرف چپ آن را از تن خارج مى‏نمود، و هر وقت لباسى نو مى‏پوشید، لباس كهنه‏اش را به فقیرى مى‏داد و مى‏گفت: هیچ مسلمانى نیست كه با لباس كهنه خود مسلمانى را بپوشاند و جز براى خدا نپوشاند مگر این كه آنچه را كه از او پوشانیده از خودش در ضمانت خدا و حرز و خیر او خواهد درآمد، هم در دنیا و هم در آخرت.

و آن حضرت زیراندازى از پوست داشت كه بار آن از لیف خرما بود، و در حدود دو ذراع  طول و یك ذراع  و یك وجب عرض داشت، و عبائى داشت كه آن را هر جا كه مى‏خواست بنشیند دو تا كرده و زیرش مى‏گسترانیدند، و غالبا روى حصیر مى‏خوابید.

و از عادت آن جناب یكى این بود كه براى حیوانات و همچنین اسلحه و اثاث خود اسم ـ مى‏گذاشت، اسم پرچمش"عقاب" و اسم شمشیرى كه با آن در جنگ‏ها شركت مى‏فرمود " ذو الفقار" بود، شمشیر دیگرش "مخذم" و دیگرى"رسوب" و یكى دیگر" قضیب" بود، و قبضه شمشیرش به نقره آراسته بود، و كمربندى كه غالبا مى‏بست از چرم و سه حلقه نقره بان آویزان بود، اسم كمان او"كتوم" و اسم جعبه تیرش"كافور" و اسم ناقه‏اش "عضباء" و اسم استرش "دلدل" و اسم مرکبش " یعفور" و اسم گوسفندى كه از شیرش مى‏آشامید "عینه" بود، ظرفی از سفال داشت كه مخصوص وضو ‏گرفتن و آشامیدن آب بود و مردم چون مى‏دانستند كه ظرف آن جناب مخصوص وضو و آشامیدنش است از این رو كودكان را به عنوان تیمن و تبرك مى‏فرستادند تا از آن بیاشامند و از آب آن به صورت و بدن خود بمالند، بچه‏ها هم بدون پروا از آن جناب چنین مى‏كردند. (85)

2- و در كتاب عوالى است كه روایت شده: رسول خدا(ص) عمامه سیاهى داشت كه گاهى به سر مى‏گذاشت و با آن نماز مى‏خواند. (86)

 روایت شده كه بلندى عمامه آن جناب به قدرى بود كه سه دور و یا پنج دور به سرش پیچیده می شد.

3- و در كتاب خصال به سند خود از على(ع) نقل مى‏كند كه در ضمن حدیث "چهار صد كلمه" فرموده : لباس پنبه‏اى بپوشید كه لباس رسول خدا(ص) است، چه آن جناب لباس پشمى و مویى نمى‏پوشیدند مگر به جهت ضرورت. (87)

این روایت از صدوق نیز بدون ذكر سند نقل شده و همچنین صفوانى آن را در كتاب التعریف نقل كرده و با همین روایت معنا روایتى كه قبلا گذشت كه آن جناب لباس پشم مى‏پوشید روشن مى‏شود و منافاتى هم بین آن دو نیست.

4- و در فقیه به سند خود از اسماعیل بن مسلم از امام صادق(ع) از پدرش (ص) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) عصاى كوچكى داشت كه در پائین آن آهن به كار برده شده بود، و آن جناب به آن عصا تكیه مى‏كرد و در نماز عید فطر و عید اضحى آن را به دست مى‏گرفت. (88)

 این روایت را صاحب جعفریات نیز نقل كرده است.

5- و در كافى به سند خود از هشام بن سالم از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: انگشتر رسول خدا(ص) از نقره بود. (89)

6- و در آن كتاب به سند خود از ابى خدیجه نقل كرده كه گفت: امام صادق (ع) فرمود: نگین انگشتر باید كه مدور باشد همانطور كه نگین رسول خدا (ص) چنین بود. (90)

7- و در خصال به سند خود از عبد الرحیم بن ابى البلاد و از ابى عبدالله(ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) دو انگشتر داشت به یكى از آنها نوشته بود:

"لا اله الا الله محمد رسول الله" و به دیگرى نوشته بود: "صدق الله". (91)

8- و نیز در آن كتاب به سند خود از حسین بن خالد از ابى الحسن ثانى(ع) نقل مى‏كند كه در ضمن حدیثى فرمود: رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین و حسن و حسین و همه ائمه معصومین(ع) همیشه انگشتر را به دست راست خود مى‏كردند. (92)

9- و از جمله آداب آن حضرت درباره مسكن و متعلقات آن یكى همان مطلبى است كه ابن فهد در كتاب التحصین خود گفته كه: رسول خدا(ص) از دنیا رفت در حالتى كه خشتى روى خشت نگذاشت. (93)

10- و در كتاب لب اللباب مى‏گوید: امام(ع) فرمود: مسجد مجالس انبیاء است. (94)

11- و از كتاب العدد القویة تالیف شیخ على بن الحسن بن المطهر برادر مرحوم علامه حلى (رحمة الله علیه) از حضرت خدیجه(ع) نقل شده كه فرمود: رسول خدا (ص) وقتى به خانه وارد مى‏شد ظرف آب مى‏خواست و براى نماز تطهیر مى‏كرد، آنگاه برمى‏خاست دو ركعت نماز كوتاه و مختصر اقامه مى‏كرد، سپس بر فراش خود قرار مى‏گرفت. (95)

12- و در كافى به سند خود از عباد بن صهیب نقل كرده كه گفت از امام صادق (ع) شنیدم كه مى‏فرمود:رسول خدا(ص) هیچ وقت بر دشمن شبیخون نمى‏زد.(96)

13- و در كتاب مكارم مى‏گوید: فراش رسول خدا(ص) عبائى بود، و متكایش از پوست و بار آن لیف خرما، شبى همین فراش را تا نمودند و زیر بدنش گستردند و آن جناب راحت ‏تر خوابید. صبح وقتى از خواب برخاست فرمود: این فراش امشب مرا از نماز بازداشت، از آن پس دستور داد فراش مزبور را یك تا برایش بگسترانند، و فراش دیگرى از چرم داشت كه بار آن لیف، و هم چنین عبائى داشت كه به هر جا نقل مكان مى‏داد آن را برایش دو طاقه فرش مى‏كردند. (97)

14- و نیز در كتاب مكارم از حضرت ابى جعفر(ع) نقل كرده كه فرمود: هیچ وقت رسول خدا(ص) از خواب بیدار نشد مگر آن كه بلافاصله براى خدا به سجده مى‏افتاد. (98)

15- و از جمله آداب آن جناب در امر زنان و فرزندان است كه در رساله محكم و متشابه سید مرتضى(علیه الرحمه) است، چه نامبرده به سندى كه به تفسیر نعمانى دارد از على (ع) نقل كرده كه فرمود: جماعتى از اصحاب، زنان و غذا خوردن در روز و خواب در شب را بر خود حرام كرده بودند، ام سلمه داستانشان را براى رسول خدا(ص) نقل كرد، حضرت برخاسته و نزد آنان آمد و فرمود: آیا به زنان بى رغبتید؟ من نیز همسر دارم و در روز هم غذا مى‏خورم و در شب هم مى‏خوابم و اگر كسى از این سنت من دورى كند از من نخواهد بود... (99)

 این معنا در كتب شیعه و سنى به طرق زیادى نقل شده است.

16- و نیز در آن كتاب به سند خود از" بكار بن كردم" و عده بسیارى دیگر از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: روشنى چشم من در نماز...  قرار داده شده است. (100)

17- و در تفسیر عیاشى از حسین بن بنت الیاس نقل مى‏كند كه گفت: از حضرت رضا (ع) شنیدم كه مى‏فرمود: خداوند شب را و زنان را براى آرامش و آسایش قرار داده، و تزویج در شب و اطعام طعام، از سنت پیغمبر است. (101)

18- و در خصال به سند خود از على(ع) نقل می كند كه در ضمن حدیث (چهار صد كلمه) فرمود: بچه‏هاى خود را در روز هفتم ولادت عقیقه كنید و به سنگینى موى سرشان نقره به مسلمانى صدقه دهید رسول خدا(ص) هم درباره حسن و حسین(ع) و سایر فرزندانش چنین كرد. (102)


آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشامیدنى‏ها

1- و از جمله آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشامیدنی ها و متعلقات سفره یكى آنست كه در كتاب كافى آن را به سند خود از هشام بن سالم و غیر او از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) هیچ چیزى را دوست ‏تر از این نمى‏داشت كه دائما گرسنه و از خدا خائف باشد. (103)

2- و در كتاب احتجاج به سند خود از موسى بن جعفر از آباى گرامیش از امام حسین (ع) حدیث طویلى نقل كرده كه همه، جوابهائى است كه على(ع) در پاسخ سؤالات مردى یهودى از اهل شام مى‏داده، در ضمن مى‏رسد به اینجا كه یهودى از امیرالمؤمنین(ع) پرسید: مردم مى‏گویند عیسى مردى زاهد بوده آیا همینطور است؟

حضرت فرمود: آرى چنین است ولیكن محمد(ص) از همه انبیاء زاهد تر بود، زیرا هیچ وقت سفره‏اى از طعام برایش چیده نشد و هرگز نان گندم نخورد و از نان جو هم هیچ وقت شكمش سیر نشد و سه شبانه روز گرسنه مى‏ماند. (104)

3- و در امالى صدوق از عیص بن قاسم روایت شده كه گفت: خدمت حضرت صادق(ع) عرض كردم حدیثى از پدرت روایت شده كه فرمود: رسول خدا (ص) از نان گندم سیر نشد، آیا این روایت صحیح است. فرمود: نه، زیرا رسول خدا(ص) اصلا  نان گندم نخورد، و از نان جو هم یك شكم سیر نخورد. (105)

4- و در كتاب دعوات قطب روایت شده كه رسول خدا(ص) در حال تكیه غذا نخورد مگر یك مرتبه كه آن هم نشست و از در معذرت گفت: بارالها من بنده و رسول توام. (106)

 این معنا را كلینى و شیخ به طریق زیادى نقل كرده‏اند و هم چنین صدوق و برقى و حسین بن سعید نیز در كتاب زهد آورده اند.


پى‏نوشت ها:

58- مكارم الاخلاق، ص 32.

59- جعفریات، ص 156.

60- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 74، ح 94.

61- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 69،ح 53.

62- مكارم الاخلاق، ص 35.

63- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 68، ح 264.

64- مكارم الاخلاق، ص 34.

65- كافى، ج 3، ص 23، ح 2.

66- وسائل الشیعة، ج 1، ص 351، ح 33، از محاسن برقى نقل مى‏كند.

67- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 77، ح 120.

68- كافى، ج 6، ص 515، ح 3.

69- مكارم الاخلاق، ص 34.

70- مكارم الاخلاق، ص 34.

71- این مضمون در بحار، ج 16، ص 26، ح 150 / فروع كافى، ج 6، ص 515، احادیث متعددى است.

72- كافى، ج 6، ص 512، ح 18.

73- كافى، ج 6، ص 510، ح 5.

74- كافى، ج 6، ص 511، ح 10.

75- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 113.

76- مكارم الاخلاق، ص 33.

77- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 173، ح 3.

78- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 58 و به نقل پاورقى سنن النبى علامه در فصل اول مصباح الزائر و المكارم ج 1 ص 36. و در كافى ج 6 ص 15 به این مضمون.

79- مكارم الاخلاق، ص 22.

80- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 179، ح 1.

81- به نقل پاورقى سنن النبى در المحاسنف ص 173/ در عوارف المعارف، ص 135.

82- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 180، ح 2.

83- جعفریات، ص 75.

84- ستره(بضم سین) چیزى را گویند كه وقت خواندن نماز پیش روى مى‏گذارند، مانند عصا و غیر آن.

85- احیاء العلوم، ج 7، ص 130.

86- مستدرك، ج 1، ص 203، ح 5.

87- خصال صدوق، ص 612.

88- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 323، ح 2.

89- كافى، ج 6، ص 468، ح 1.

90- كافى، ج 6، ص 468، ح 4.

91- خصال صدوق، ص 61.

92- مستدرك، ج 1، ص 229.

93- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 245، ح 1.

94- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 227، ح 18.

95- بحارالانوار، ج 16، ص 80.

96- كافى، ج 5، ص 28، ح 3.

97- مكارم الاخلاق، صص 38 و 39.

98- همان.

99- مستدرك، ج 2، ص 530.

100- كافى، ج 5، ص 320، ح 1، ص 321 ح 7.

101- تفسیر عیاشى، ج 1، ص 371.

102- خصال صدوق، ج 2، ص 619.

103- كافى، ج 8، ص 129، ح 99.

104- احتجاج طبرسى، ج 1، ص 335.

105- بحار، ج 16، ص 243/ از مكارم الاخلاق، ص 28.

106-  مستدرك الوسائل، ج 3، ص 83، ح 5.

 

آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(2)

روایاتى چند درباره  پاره ‏اى از سنن و آداب آن حضرت در معاشرت

1- و در كتاب ارشاد دیلمى است كه:

رسول خدا (ص) لباس خود را خودش وصله مى‏زد، و كفش خود را خود مى‏دوخت، و گوسفند خود را مى‏دوشید، و با بردگان هم غذا مى‏شد،و بر زمین مى‏نشست و بر مرکب سوارمى‏شد و دیگرى را هم پشت سر خود بر آن سوار مى‏كرد، و حیا مانعش نمى‏شد از این كه مایحتاج خود را خودش از بازار تهیه كرده به سوى اهل خانه‏اش ببرد، به توانگران و فقرا دست مى‏داد و دست خود را نمى‏كشید تا طرف دست خود را بكشد،به هر كس مى‏رسید چه توانگر و چه درویش و چه كوچك و چه بزرگ سلام می داد، و اگر چیزى تعارفش مى‏كردند آن را تحقیر نمى‏كرد اگر چه یك خرماى پوسیده بود، رسول خدا(ص) بسیار خفیف المؤنه و كریم الطبع و خوش معاشرت و خوش رو بود، و بدون این كه، بخندد همیشه تبسمى بر لب داشت، و بدون این كه چهره‏اش در هم كشیده باشد همیشه اندوهگین به نظر مى‏رسید، و بدون این كه از خود ذلتى نشان دهد همواره متواضع بود، و بدون این كه اسراف بورزد سخى بود،بسیار دل نازك و نسبت به همه مسلمانان مهربان بود، هرگز به نوعی که سیر شود غذا نخورد، و هرگز دست طمع به سوى چیزى دراز نكرد. (29)

2- و در كتاب مكارم الاخلاق روایت شده كه:

رسول الله (ص) عادتش این بود كه خود را در آینه ببیند و سر و روى خود را شانه زند و چه بسا این كار را در برابر آب انجام مى‏داد و گذشته از اهل خانه، خود را براى اصحابش نیز آرایش مى‏داد و مى‏فرمود:

خداوند دوست دارد كه بنده‏اش وقتى براى دیدن برادران از خانه بیرون مى‏رود خود را آماده ساخته؛ آرایش دهد. (30)

3- و در كتاب‏هاى علل و عیون و مجالس به اسنادش از حضرت رضا از پدران بزرگوارش(ع) نقل كرده كه رسول الله (ص) فرمود: من از پنج چیز دست برنمى‏دارم تا بمیرم:

1ـ روى زمین و با بردگان غذا خوردن.

2ـ بر مرکب ساده سوار شدن.

3 ـ به دست خود بز دوشیدن.

 4 ـ لباس پشمینه پوشیدن.

 5 ـ و به كودكان سلام كردن .براى این دست برنمى‏دارم كه امتم نیز بر آن عادت كنند و این خود سنتى شود براى بعد از خودم. (31)

4-و در كتاب فقیه از على (ع) روایت شده كه به مردى از بنى سعد فرمود:

آیا تو را از خود و از فاطمه حدیث نكنم  ـ تا آنجا كه فرمود ـ  پس صبح شد و رسول الله (ص) بر ما وارد شد در حالى كه من و فاطمه هنوز در بستر خود بودیم، فرمود: سلام علیكم، ما از جهت این كه در چنین حالى بودیم شرم كرده، جواب سلامش نگفتیم، بار دیگر فرمود: السلام علیكم باز ما جواب ندادیم، بار سوم فرمود: السلام علیكم اینجا بود كه ترسیدیم اگر جواب نگوئیم آن جناب مراجعت كنند چرا که عادت آن حضرت چنین بود كه سه نوبت سلام مى‏كرد اگر جواب مى‏شنید و اذن مى‏گرفت داخل مى‏شد و گرنه برمى‏گشت، از این جهت ناچار گفتیم: و علیك السلام یا رسول الله، درآى، آن حضرت بعد از شنیدن این جواب داخل شد... .(32)

5- و در كتاب كافى بسند خود از ربعى بن عبد الله از ابى عبدالله (ع ) نقل كرده كه فرمود : رسول خدا (ص) به زنان هم سلام مى‏كرد و آنها سلامش را جواب مى‏دادند. (33)

6- و نیز در كافى به سند خود از حضرت عبد العظیم بن عبدالله حسنى نقل كرده كه ایشان بدون ذكر سند از رسول خدا(ص) نقل كرده و گفته كه آن حضرت  سه نوع مى‏نشست: یكى" قرفصاء " ـ و آن عبارت از این بود كه ساقهاى پا را بلند مى‏كرد و دو دست خود را از جلو بر آنها حلقه مى‏زد و با دست راست بازوى چپ و با دست چپ بازوى راست را مى‏گرفت، دوم این كه دو زانوى خود و نوك انگشتان پا را به زمین مى‏گذاشت، سوم این كه یك پا را زیر ران خود گذاشته و پاى دیگر را روى آن پهن می كرد و هرگز دیده نشد كه چهار زانو بنشیند. (34)

7- و در كتاب مكارم الاخلاق از كتاب نبوت از على (ع) نقل كرده كه فرمود: هیچ دیده نشد كه رسول خدا(ص) با كسى مصافحه كند و او جلوتر از طرف دست خود را بكشد، بلكه آن قدر دست خود را در دست او نگه می داشت تا او دست آن جناب را رها سازد، و هیچ دیده نشد كه كسى با پر حرفى خود مزاحم آن حضرت شود و او از روى انزجار سكوت كند، بلكه آن قدر حوصله به خرج مى‏داد تا طرف ساكت شود و هیچ دیده نشد كه در پیش روى كسى كه در خدمتش نشسته پاى خود را دراز كند، و هیچ وقت مخیر بین دو چیز نشد مگر این كه آن کاری که دشوارتر بود را اختیار مى‏فرمود، و هیچ وقت در ظلمى كه به او می شد به مقام انتقام در نیامد، مگر این كه محارم خدا هتك شود كه در این صورت خشم مى‏كرد و خشمش هم براى خداى تعالى بود، و هیچ وقت در حال تكیه كردن غذا میل نفرمود تا از دنیا رحلت كرد، و هیچ وقت چیزى از او درخواست نشد كه در جواب بگوید: "نه"، و حاجت هیچ حاجتمندى را رد نكرد بلكه عملا یا به زبان به قدرى كه برایش میسور بود آن را برآورده می ساخت،نمازش در عین تمامیت ازهمه نمازها سبك ‏تر و خطبه‏اش از همه خطبه‏ها كوتاهتر بود، و مردم، آن جناب را به بوى خوشى كه از او به مشام مى‏رسید مى‏شناختند، و وقتى با دیگران بر سر یك سفره مى‏نشست اولین كسى بود كه شروع به غذا خوردن مى‏كرد، و آخرین كسى بود كه از غذا دست مى‏كشید، و همیشه از غذاى جلو خود میل مى‏فرمود، و وقتى چیزى مى‏آشامید آشامیدنش با سه نفس بود، و آن را مى‏مكید و مثل پاره‏اى از مردم نمى‏بلعید، و دست راستش اختصاص داشت براى خوردن و آشامیدن، و جز با دست راست چیزى نمى‏داد و چیزى نمى‏گرفت، رسول خدا با دست راست كار كردن را در جمیع كارهاى خود دوست مى‏داشت حتى در لباس پوشیدن و كفش به پا كردن و موى شانه زدنش.

و وقتى دعا مى‏فرمود سه بار تكرار مى‏كرد، و وقتى تكلم مى‏فرمود در كلام خود تكرار نداشت و اگر اذن دخول مى‏گرفت سه بار تكرار مى‏نمود، كلامش همه روشن بود به طورى كه هر شنونده‏اى آن را مى‏فهمید، وقتى تكلم مى‏كرد چیزى شبیه نور از بین ثنایایش - دندان های ثنای ایشان - بیرون مى‏جست، و اگر آن جناب را مى‏دیدى مى‏گفتى افلج (35) است و حال آن كه چنین نبود، نگاهش همه به گوشه چشم بود، و هیچ وقت با كسى مطالبى را كه خوش آیند آن كس نبود در میان نمى‏گذاشت، وقتى راه مى‏رفت گویى از كوه سرازیر مى‏شد و بارها مى‏فرمود بهترین شما خوش اخلاق‏ترین شما است، هیچ وقت طعم چیزى را مذمت نمى‏كرد، و آن را نمى‏ستود، اهل علم و اصحاب حدیث در حضورش نزاع نمى‏كردند، و هر دانشمندى كه موفق به درك حضورش شد این معنا را گفت كه من به چشم خود احدى را نه قبل از او  و نه بعد از او نظیر او ندیدم. (36)

8- و در كتاب كافى به سند خود از جمیل بن دراج از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود : رسول خدا (ص) نگاه‏هاى زیر چشمى خود را در بین اصحابش به طور مساوى تقسیم كرده بود به این معنا كه به تمام آنان به یك جور نظر مى‏انداخت و همه را به یك چشم مى‏دید، و نیز فرمود:هیچ اتفاق نیافتاد كه آن جناب پاى خود را در مقابلاصحابش دراز كند،و اگر مردى با او مصافحه مى‏كرد دست خود را از دست او بیرون نمى‏كشید و صبر مى‏كرد تا طرف دست او را رها سازد، از همین جهت وقتى مردم این معنا را فهمیدند هر كس با آن جناب مصافحه مى‏كرد دست خود را مرتباً به طرف خود مى‏كشید تا آن كه از دست آن حضرت جدا مى‏كرد. (37)

9- و در كتاب مكارم الاخلاق مى‏گوید، رسول خدا(ص) هر وقت حرف مى‏زد در حرف زدنش تبسم مى‏كرد. (38)

10-و نیز از یونس شیبانى نقل مى‏كنند كه گفت امام ابى عبدالله (ع) به من فرمود: چطور است شوخى كردنتان با یكدیگر؟ عرض كردم خیلى كم است، فرمود چرا با هم شوخى نمى‏كنید؟ شوخى از خوش اخلاقى است و تو با شوخى مى‏توانى در برادر مسلمانت مسرتى ایجاد كنى،رسول خدا (ص) همواره با اشخاص شوخى مى‏كرد، و مى‏خواست تا بدین وسیله آنان را مسرور سازد.(39)

11- و نیز در آن كتاب از ابى القاسم كوفى در كتاب اخلاق خود از امام صادق (ع) روایت كرده كه فرمود: هیچ مؤمنى نیست مگر این كه از شوخى بهره‏اى دارد، رسول الله (ص) هم با اشخاص شوخى مى‏كرد، ولى در شوخی هایش جز حق نمى‏گفت. (40)

12- و در كافى به سند خود از معمر بن خلاد نقل كرده كه گفت از حضرت ابى الحسن سؤال كرد كه قربانت شوم، انسان با مردم  رفت و آمد دارد، مردم مزاح مى‏كنند، مى‏خندند، تكلیف چیست؟ فرمود، عیبى ندارد اگر نباشد، و من گمان مى‏كنم مقصود آن جناب از جمله "اگر نباشد" این بود كه اگر فحش نباشد، آنگاه فرمود:مردى اعرابى به دیدن رسول الله مى‏آمد و برایش هدیه مى‏آورد و همان جا به عنوان شوخى مى‏گفت پول هدیه ما را مرحمت كن. رسول خدا هم مى‏خندید و وقتى اندوهناك مى‏شد مى‏فرمود: اعرابى چه شد كاش مى‏آمد.(41)

13- و در كافى به سند خود از طلحة بن زید از امام ابى عبدالله (ع) روایت كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) بیشتر اوقات رو به قبله مى‏نشست. (42)

14- و در كتاب مكارم مى‏گوید: رسول خدا (ص) رسمش این بود كه وقتى مردم، بچه‏هاى نو رسیده خود را به عنوان تبرك خدمت آن جناب مى‏آوردند، آن حضرت براى احترام خانواده آن كودك، وى را در دامن خود مى‏گذاشت و چه بسا بچه در دامن آن حضرت بول مى‏كرد و كسانى كه مى‏دیدند ناراحت شده و سر و صدا راه مى‏انداختند، آن حضرت نهیبشان مى‏كرد. و طورى رفتار مى‏كرد كه خانواده كودك احساس نمى‏كردند كه آن جناب از بول بچه‏شان متاذى شد تا در پى كار خود مى‏شدند، آن وقت برمى‏خاست و لباس خود را مى‏شست. (43)

15- و نیز در همان كتاب روایت شده كه رسول خدا(ص) را رسم چنین بود كه اگر سوار بود هیچ وقت نمى‏گذاشت كسى پیاده همراهیش كند یا او را سوار در ردیف خود مى‏كرد و یا مى‏فرمود تو جلوتر برو و در هر جا كه مى‏گویى، منتظرم باش تا بیایم. (44)

16- و نیز از كتاب اخلاق ابى القاسم كوفى نقل مى‏كند كه نوشته است: در آثار و اخبار چنین آمده كهرسول خدا(ص) براى خود از احدى انتقام نگرفت، بلكه هر كسى كه آزارش مى‏كرد عفو مى‏فرمود.(45)

17- و نیز در مكارم الاخلاق مى‏نویسد كهرسم رسول خدا(ص) این بود كه اگر كسى از مسلمین را سه روز نمى‏دید جویاى حالش مى‏شد، اگر مى‏گفتند سفر كرده حضرت دعاى خیر براى او مى‏فرمود، و اگر مى‏گفتند منزل است به زیارتش مى‏رفت و اگر مى‏گفتند مریض است عیادتش مى‏فرمود.(46)

18- و نیز از انس نقل مى‏كند كه گفت: من نُه سال خدمتگزارى رسول خدا را كردم و هیچ به یاد ندارم كه در عرض این مدت به من فرموده باشد چرا فلان كار را نكردى، و نیز به یاد ندارم كه در یكى از كارهایم خرده ‏گیرى كرده باشد. (47)

19- و در كتاب احیاء العلوم مى‏گوید انس گفته: به آن خدایى كه رسول الله (ص) را به حق مبعوث كرد، هیچگاه نشد كه مرا در كارى كه كردم و او را خوش نیامد عتاب كرده باشد كه چرا چنین كردى، نه تنها آن جناب مرا مورد عتاب قرار نداد بلكه اگر هم زوجات او مرا ملامت مى‏كردند مى‏فرمود متعرضش نشوید مقدر چنین بوده است. (48)

20- و نیز در آن كتاب از انس نقل كرده كه گفت: هیچ یك از اصحاب و یا دیگران آن حضرت را نخواند مگر این كه در جواب مى‏فرمود:" لبیك". (49)

21- و نیز از او نقل كرده كه گفت اصحاب خود را همیشه براى احترام و به دست آوردن دلهایشان به كنیه‏هایشان مى‏خواند، و اگر هم كسى كنیه نداشت خودش براى او كنیه مى‏گذاشت. مردم هم او را به كنیه‏اى كه آن جناب برایش گذاشته بود صدا مى‏زدند. و هم چنین زنان اولاد دار و بى اولاد و حتى بچه‏ها را كنیه مى‏گذاشت و بدین وسیله دلهایشان را به دست مى‏آورد. (50)

22- و نیز در آن كتاب است كه رسول خدا(ص) را رسم این بود كه هر كه بر او وارد مى‏شد تشك خود را زیرش مى‏گسترانید و اگر شخص وارد مى‏خواست قبول نكند اصرار مى‏كرد تا بپذیرد. (51)

23- و در كافى به اسناد خود از عجلان نقل كرده كه گفت: من در حضور حضرت صادق(ع) بودم كه سائلى به در خانه‏اش آمد، آن حضرت برخاست و از ظرفى كه در آن خرما بود هر دو دست خود را پر كرده و به فقیر داد، چیزى نگذشت سائل دیگرى آمد، و آن جناب برخاست و مشتى خرما به او داد، سپس سائل سومى آمد حضرت برخاست و مشتى خرما نیز به او داد، باز هم چیزى نگذشت سائل چهارمى آمد، این بار حضرت برخاست و به مرد سائل فرمود: خدا ما و شما را روزى دهد؟ آنگاه به من فرمود: رسم رسول خدا(ص) چنین بود كه احدى از او از مال دنیا چیزى درخواست نمى‏كرد مگر این كه آن حضرت می دادش، تا این كه روزى زنى پسرى را كه داشت نزد آن حضرت فرستاد و گفت از رسول خدا چیزى بخواه اگر در جوابت فرمود چیزى در دست ما نیست بگو پس پیراهنت را به من ده، امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) پیراهن خود را در آورد و جلوى پسر انداخت ( در نسخه دیگرى دارد پیراهن خود را كند و به او داد) خداى تعالى با آیه:"لا تجعل یدك مغلولة الى عنقك ولا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا ـ دست خود را بسته به گردن خود مكن، و آن را به كلى هم باز مكن تا این چنین ملامت شده و تهى دست شوى"، آن جناب را به میانه روى در انفاق سفارش کرده است. (52)

24- و نیز در آن كتاب به سند خود از جابر از ابى جعفر(ع) روایت كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) هدیه را قبول مى‏كرد و لیكن صدقه نمى‏خورد. (53)

25ـ و نیز در آن كتاب از موسى بن عمران بن بزیع نقل كرده كه گفت: به حضرت رضا(ع) عرض كردم فدایت شوم مردم چنین روایت مى‏كنند كه رسول خدا (ص) وقتى به دنبال كارى مى‏رفت از راهى كه رفته بود برنمى‏گشت، بلكه از راه دیگرى مراجعت مى‏فرمود، آیا این روایت صحیح است و رسول خدا(ص) چنین می كرد؟ آن حضرت در جواب فرمود: آرى من هم خیلى از اوقات چنین مى‏كنم تو نیز چنین كن، آنگاه به من فرمود: بدان كه این عمل براى رسیدن به رزق نزدیك ‏تر است. (54)

26- و در كتاب اقبال به سند خود از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) همیشه بعد از طلوع آفتاب از خانه بیرون مى‏آمد. (55)

27- و در كافى به سند خود از عبدالله بن مغیره از كسى كه براى او نقل نموده روایت كرده كه گفت:رسول خدا (ص) وقتى وارد منزلى می شد در نزدیكترین جا، نسبت به محل ورود مى‏نشست. (56)

 این روایت را سبط طبرسى هم در كتاب المشكوة خود از كتاب محاسن و كتبى دیگر نقل كرده است. (57)


پی نوشت ها:

29- ارشاد دیلمى، ط بیروت، ج 1، ص 115.

30- مكارم الاخلاق، ص 34.

31- علل الشرایع، ص 130.

32- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 211، ح 32.

33- كافى، ج 2، ص 148، ح 1.

34- كافى، ج 2، ص 661، ح 1.

35- افلج كسى است كه میان دندانهاى بالاى او فاصله زیاد باشد.

36- مكارم الاخلاق، ص 23.

37- كافى، ج 2، ص 671، ح 1.

38- مكارم الاخلاق، ص 21.

39- مكارم الاخلاق، ص 21.

40- مكارم الاخلاق، ص 21/ مستدرك الوسائل، ج 2، ص 76، ح 3.

41- كافى، ج 2، ص 663، ح 1.

42- كافى، ج 2، ص 661، ح 4.

43- مكارم الاخلاق، ص 25.

44- مكارم الاخلاق، ص 22.

45- مستدرك الوسائل، ج 2، ص 87، ح 11.

46- مكارم الاخلاق، ص 19.

47- مكارم الاخلاق، ص 16.

48- احیاء العلوم، ج 7، ص 112.

49- احیاء العلوم، ج 7، ص 145، ولى در اینجا(از انس) نیست.

50- احیاء العلوم، ج 7، ص 115.

51- احیاء العلوم، ج 7، ص 114.

52- كافى، ج 4، ص 55، ح 7.

53- كافى، ج 5، ص 143، ح 7.

54- كافى، ج 5، ص 314، ح 41.

55- كتاب اقبال، ص 281، سطر 10.

56- كافى، ج 2، ص 662، ح 6.

57- مشكوة الانوار، ص 204، فصل 6، ب 4، ط دار الكتب الاسلامیة / بحارالانوار، ج 16، ط جدید، ص 240.

 

پیغمبر اکرم محمد رسول الله(ص)

ای پیغمبر امت،پیغام آورِ رحمت

از عالم سرآمد،مولا یا محمد

 

تو ختم رسولانی،پرچمدار ایمانی

بر قلبت ز یزدان،نازل گشته قرآن

 

رحمان و رحیم من،راه مستقیم من

از نور ولایت،ای جانم فدایت

 

ای آرامش دلها،مولا یا اباالزهرا

حمد و قدر و کوثر،ای خورشید محشر

 

ای عالم فقیر تو،جنت در مسیر تو

من با تو زهیرم،عاقبت به خیرم

 

هستم نور عین تو،عاشق حسین تو

در شور و نوایم،اهل کربلایم

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم

احادیث این بخش با توجه به منابع ذکر شده در نرم افزار "جامع الاحادیث نور" بازبینی و به روز شده اند.

 

حدیث (1) امام على عليه السلام :

فى صِفَةِ النَّبىِّ صلى الله عليه و آله : طَبيبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ قَد أَحكَمَ مَراهِمَهُ و َأَحمى (أمضى) مَواسِمَهُ يَضَعُ ذلِكَ حَيثُ الحاجَةُ إِلَيهِ مِن قُلوبٍ عُمىٍ و َآذانٍ صُمٍّ و َأَلسِنَةٍ بُكمٍ، مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ و َمَواطِنَ الحَيرَةِ... ؛

در توصيف پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: پزشكى است كه با دانش خود، همواره ميان مردم مى گردند، مرهم هايش را به خوبى فراهم و ابزار كارش را آماده كرده و آنها را هر جا كه لازم باشد، از دلهاى كور و گوشهاى كر و زبان هاى گنگ به كار مى برد. غفلت گاه ها و جايگاه هاى حيرت را جستجو و با داروى خود آنها را درمان مى كند.

نهج البلاغه(صبحی صالح) ص156 ، خطبه 108

حدیث (2) ابن شهر آشوب :

"كانَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله" لافَظٌّ وَ لاغَليظٌ وَ لا صَخّابٌ فِى السواقِ وَ لا يَجزى السَّيِّئَةَ السَّيِّئَةَ وَ لكِن يَعفو وَيَغفِرُ؛

"پيامبر خدا صلى  الله  عليه  و  آله" نه تندخوست و نه خشن و نه اهل جارو جنجال. در كوچه و بازار، بدى را با بدى جواب نمى دهد، بلكه مى بخشد و گذشت مى كند.

مناقب آل ابی طالب علیهم السلام (ابن شهرآشوب)، ج1، ص147 

حدیث (3) امام حسين عليه السلام :

كانَ صلى الله عليه و آله... يُعطى كُلَّ جُلَسائِهِ نَصيبَهُ وَ لا يَحسَبُ أَحَدٌ مِن جُلَسائِهِ أَنَّ أَحَدا أَكرَمُ عَلَيهِ مِنهُ؛

پيامبر صلى الله عليه و آله بهره هر يك از هم نشينان خود را عطا مى فرمودند و چنان معاشرت مى نمودند كه كسى گمان نمى كرد شخص ديگرى نزد پيامبر از او گرامى تر باشد.

مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج8 ، ص 438 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج16، ص152

حدیث (4) امام على عليه السلام :

وَ هُوَ خاتَمُ النَّبيّينَ، أَجوَدُ النّاسِ كَفّا و َاَرحَبُ النّاسِ صَدرا و َأَصدَقُ النّاسِ لَهجَةً و َأَوفَى النّاسِ ذِمَّةً و َأَليَنُهُم عَريكَةً وَ أَكرَمُهُم عِشرَةً مَن رَآهُ بَديهَةً هابَهُ و َمَن خالَطَهُ مَعرِفَةً أَحَبَّهُ يَقولُ ناعِتُهُ: لَم اَرَقَبلَهُ و َلا بَعدَهُ مِثلَهُ؛

او خاتم پيامبران است. بخشنده ترين مردم بود، سعه صدرش از همه بيشتر (پرحوصله ترين مردم) و راستگوترين و پايبندترين آنان به عهد و پيمان. از همه نرمخوتر بود و رفتارش بزرگوارانه تر. هر كس بدون سابقه قبلى او را مى ديد، هيبتش او را مى گرفت و هر كس با او معاشرت مى نمود و او را مى شناخت دوستدارش مى شد و هر كس مى خواست او را وصف كند، مى گفت: نظير او را در گذشته و حال نديده ام.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج16، ص190

حدیث (5) ابن شهر آشوب :

"كانَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله" لا يَقومُ وَ لا يَجلِسُ إِلاّ عَلى ذِكرِ اللّه ؛

"پيامبر خدا صلى  الله  عليه  و  آله" بر نمى خاست و نمى نشست مگر با ذكر خدا.

مناقب آل ابی طالب علیهم السلام (ابن شهرآشوب) ج1، ص147 

حدیث (6) ابن شهر آشوب:

كانَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله... يُجالِسُ الفُقَراءَ وَ يُواكِلُ المَساكينَ؛


در مناقب ابن شهر آشوب آمده است: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با تهيدستان مى نشستند و با مستمندان غذا مى خوردند.

مناقب آل ابی طالب علیهم السلام (ابن شهرآشوب) ج1، ص146 

حدیث (7) ابن شهر آشوب :

كانَ النَّبِىُّ صلى الله عليه و آله قَبلَ المَبعَثِ مَوصوفا بِعِشرينَ خَصلَةً مِن خِصالِ الأَنبياءِ، لَوِانفَرَدَ أَحَدٌ بِأَحَدِها لَدَلَّ عَلى جَلالِهِ، فَكَيفَ مَنِ اجتَمَعَت فيهِ؟! كانَ نَبيّا أَمينا، صادِقا، حاذِقا، أَصيلاً، نَبيلاً، مَكينا، فَصيحا، نَصيحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا، زاهِدا، سَخيّا، كَميّا، قانِعا، مُتَواضِعا، حَليما، رَحيما، غَيورا، صَبورا، مُوافِقا، مُرافِقا، لَم يُخالِط مُنَجِّما وَلا كاهِنا وَلاعَيّافا؛

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پيش از آن كه مبعوث شود، بيست خصلت از خصلت هاى پيامبران را دارا بود كه اگر فردى يكى از آنها را داشته باشد، دليل بر عظمت اوست چه رسد به كسى كه همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پيامبرى امين، راستگو، ماهر، اصيل، شريف، والامقام، سخنور، خيرخواه، خردمند، بافضيلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلير و جنگاور، قانع، فروتن، بردبار، مهربان، غيرتمند، صبور، سازگار و نرمخو بود، با هيچ منجّم (قائل به تأثير ستارگان)، غيب گو و پيش گويى هم نشين نبود.

مناقب آل ابی طالب علیهم السلام (ابن شهرآشوب) ج1، ص123 

حدیث (8) امام صادق علیه السلام :

كانَ رسولُ اللّه  صلى الله عليه و  آله أكْثَرَ ما يَجلِسُ تُجاهَ القِبلةِ؛

پيامبر خدا هنگام نشستن، بيشتر رو به قبله مى نشست.

وسایل الشیعه ج12 ، ص109 ،ح15783 - کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص 661

حدیث (9) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

اَنـَا اَديبُ اللّه  وَ عَلىٌّ اَديبى، اَمَرَنى رَبّى بِالسَّخاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهانى عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفاءِ وَ ما شَى ءٌ اَبْغَضُ اِلَى اللّه  عَزَّوَجَلَّ مِنَ الْبُخْلِ وَ سوءِ الْخُلُقِ، وَ اِنَّهُ ليُفْسِدُ العَمَلَ كَما يُفْسِدُ الخَلُّ الْعَسَلَ؛

من ادب آموخته خدا هستم و على، ادب آموخته من است. پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى كردن فرمان داد و از بخل و سختگيرى بازَم داشت. در نزد خداوند عزّوجلّ چيزى منفورتر از بخل و بد اخلاقى نيست. بد اخلاقى، عمل را ضايع مى كند، آن سان كه سركه عسل را.

مكارم الاخلاق، ص 17

حدیث (10) پيامبر صلى لله  عليه  و  آله :

اِنَّ اَحْسَنَ الْحَديثِ كِتابُ اللّه  وَ خَيْرَ الْهُدى هُدى مُحَمَّدٍ صلى الله  عليه  و  آله وَ شَرَّ الاُمورِ مُحْدَثاتُها؛

بهترين سخن، كتاب خدا و بهترين روش، روش پيامبر صلى لله  عليه  و  آله و بدترين امور بدعت هاست (پديده هاى مخالف دين).

امالی (طوسی) ص 337 - بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج 74، ص 122

حدیث (11) پيامبر صلى الله عليه و آله :

ألا اُخْبِرُكُمْ بِاَشبَهِكُم بى؟ قَالوا: بَلى يا رَسولَ اللّه. قالَ: اَحسَنُكُم خُلقا وَ اَليَنُكُم كَنَفا وَ اَبَرُّكُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّكُم حُبّا لاِخوانِهِ فى دينِهِ وَ اَصبَرُكُم عَلَى الحَقِّ وَ اَكظَمُكُم لِلغَيظِ وَ اَحسَنُكُم عَفْوا وَ اَشَدُّكُم مِن نَفْسِهِ اِنْصافا فِى الرِّضا وَ الْغَضَبِ؛

آيا شما را از شبيه ترينتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمودند: هر كس خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خويشانش نيكوكارتر، نسبت به برادران دينى اش دوست دارتر، بر حق شكيباتر، خشم را فروخورنده تر و با گذشت تر و در خرسندى و خشم با انصاف  تر باشد.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 240 و 241

حدیث (12) پيامبر صلى الله عليه و آله :

اَلا اُخْبِرُكُمْ بِاَبْعَدِكُمْ مِنّى شَبَها؟ قَالُوا: بَلى يا رَسولَ اللّه. قالَ: اَلْفاحِشُ الْمُتَفَحِّشُ الْبَذى ءُ، اَلْبَخِيلُ، اَلْمُخْتَالُ، اَلْحَقودُ، اَلْحَسُودُ، اَلْقاسِى الْقَلْبِ، اَلْبَعِيدُ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ يُرْجى، غَيْرُ المَاْمونِ مِنْ كُلِّ شَرٍّ يُتَّقى؛

آيا شما را از كم شباهت ترينتان به خودم آگاه نسازم؟ عرض كردند: چرا، اى رسول خدا! فرمودند: زشتگوىِ بى آبروىِ بى شرم، بخيل، متكبر، كينه توز، حسود، سنگدل، كسى كه هيچ اميدى به خيرش و امانى از شرش نيست.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 291

حدیث (13) ديلمى :

كانَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله... يُسَلِّمُ عَلى مَنِ اسْتَقْبَلَهُ مِنْ كَبيرٍ وَ صَغيرٍ وَ غَنىٍّ وَ فَقيرٍ و لا يُحَقِّرُ ما دُعِىَ اِلَيهِ و لو اِلى خَشفِ التَّمْرِ وَ كانَ خَفيفَ المَؤونَةِ كَريمَ الطَّبيعَةِ، جَميلَ المُعاشَرَةِ، طَلِقَ الوَجهِ، بَشّاشا من غَيرِ ضِحكٍ، مَحْزونا مِن غَيرِ عَبوسٍ، مُتَواضِعا مِنْ غَيْرِ مَذَلَّةٍ، جَوادا مِن غَيْرِ سَرَفٍ، رَقيقَ القَلبِ، رَحيما بِكُلِّ مُسْلِمٍ... ؛

رسول اكرم صلى الله عليه و آله به هر كس برخورد مى نمودند، از بزرگ و كوچك، ثروتمند و فقير، سلام مى كردند و اگر به جايى حتى براى خوردن خرمايى خشك دعوت مى شدند، آن را كوچك نمى شمردند. زندگيشان كم هزينه بود، بزرگ طبع، خوش معاشرت و گشاده رو بودند، بى آن كه بخندند، هميشه متبسم بودند، بى آن كه اخمو باشند، محزون بودند، بى آن كه از خود ذلّتى نشان دهند، متواضع بودند، مى بخشيدند ولى اسراف نمى نمودند، دل نازك و نسبت به تمام مسلمانان مهربان بودند.

ارشاد القلوب الی الصواب(دیلمی) ج 1، ص 115

حدیث (14) قال المعصوم (ع) :

اِنَّ النَّبىَّ صلى الله عليه و آله كانَ يُحِبُّ الفالَ الحَسَنَ وَ يَكْرَهُ الطِّيَرَةَ؛

پيامبر صلى الله عليه و آله فال خوب را دوست داشتند و از فال بد، بدشان مى آمد.

بحار الانوار (ط-بیروت) ج 100 ،ص294 - مكارم الاخلاق، ص 350

حدیث (15) امام على عليه السلام :

وَ هُوَ خاتَمُ النَّبيّينَ، اَجْوَدُ النّاسِ كَفّا وَ اَرْحَبُ النّاسِ صَدْرا وَ اَصْدَقُ النّاسِ لَهْجَةً وَ اَوْفَى النّاسِ ذِمَّةً وَ اَلْيَنُهُمْ عَريكَةً وَ اَكْرَمُهُمْ عِشْرَةً مَنْ رَآهُ بديهَةً هابَهُ وَ مَنْ خالَطَهُ مَعْرِفَةً اَحَبَّهُ يَقولُ ناعِتُهُ لَمْ اَرَ قَبْلَهُ وَ لا بَعْدَهُ مِثْلَهُ؛

او كه خاتم پيامبران بود، بخشنده ترين، پرحوصله ترين، راستگوترين، پايبندترين مردم به عهد و پيمان، نرم خوترين و خوش مصاحبت ترين مردم بود، هر كس بدون سابقه قبلى او را مى ديد، هيبتش او را مى گرفت و هر كس با او معاشرت مى نمود و او را مى شناخت دوستدارش مى شد و هر كس مى خواست او را تعريف كند، مى گفت: نظير او را پيش از او و پس از او نديده ام.

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 16، ص 190

حدیث (16) انس :

كانَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله اِذا فَقَدَ الرَّجُلَ مِنْ اِخْوانِهِ ثَلاثَةَ اَيّامٍ سَأَلَ عَنْهُ، فَاِنْ كانَ غائِبا، دَعا لَهُ وَ اِنْ كانَ شاهِدا زارَهُ وَ اِنْ كانَ مَريضا عادَهُ؛

رسول اكرم صلى الله عليه و آله هرگاه يكى از اصحاب خود را سه روز نمى ديدند از حال او جويا مى شدند، آنگاه اگر در سفر بود، دعايش مى كردند و اگر در شهر بود به ديدارش و اگر مريض بود، به عيادتش مى رفتند.

مكارم الاخلاق، ص 19

حدیث (17) امام صادق عليه ‏السلام :

مَا كَلَّمَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى ‏الله عليه و آله اَلْعِبادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ، قَالَ رَسُولُ اللّه‏ِ صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله : اِنّا مَعاشِرَ الاَنْبياءِ اُمِرْنا اَنْ نُـكَلِّمَ النّاسَ عَلى قَدْرِ عُقولِهِمْ ؛

رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله هرگز با مردم به اندازه عقل خود سخن نگفتند و فرمودند: ما پيامبران مأموريم كه با مردم به اندازه عقل و فهمشان سخن بگوييم.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 1، ص 23

حدیث (18) پيامبر صلى الله عليه و آله :

 اَوصانى رَبّى بِسَبعٍ: اَوصانى بِالاِخلاصِ فِى السِّرِّ وَ الْعَلانيَةِ وَ اَن اَعْفُوَ عَمَّن ظَلَمَنى و اُعْطىَ مَن حَرَمَنى و اَصِلَ مَنْ قَطَعَنى و اَن يَكونَ صَمْتى فِكْرا وَ نَظَرى عِبَرا؛

پروردگارم هفت چيز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشكار، گذشت از كسى كه به من ظلم نموده، بخشش به كسى كه مرا محروم كرده، رابطه با كسى كه با من قطع رابطه كرده، و سكوتم همراه با تفكّر و نگاهم براى عبرت باشد.

بحار الانوار (ط-بیروت) ج74 ،ص 170 - كنزالفوائد ج2 ، ص11 

حدیث (19) پيامبر صلى الله عليه و ‏‏آله :

اَقْرَبُكُمْ غَدا مِنّى فِى الْمَوْقِفِ اَصْدَقُكُمْ لِلْحَديثِ وَ اَدّاكُمْ لِلاْمانَةِ وَ اَوفاكُمْ بِالْعَهْدِ وَ اَحْسَنُكُمْ خُلْقا وَ اَقْرَبُكُمْ مِنَ النّاسِ؛

نزديك‏ترين شما به من در قيامت: راستگوترين، امانتدارترين، وفادارترين به عهد و پيمان، خوش اخلاق‏ترين و نزديك‏ترين شما به مردم است.

امالى (طوسى) ص 229

حدیث (20) ابى سعيد الخدرى :

كانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله اَشَدَّ حَياءً مِنَ العَذراءِ فى خِدْرِها. و كانَ اِذا كَرِهَ شَيئا عَرَفْناهُ فى وَجْهِهِ؛

رسول اكرم صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏ آله از دختران پشت پرده با حياتر بودند، و اگر چيزى را دوست نمى ‏داشتند، از چهره ‏شان مى‏ فهميديم.

مكارم الأخلاق ص 17

حدیث (21) امام حسن مجتبى عليه‏السلام :

كانَ رَسولُ اللّه‏ صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله فَخْما مُفَخَّما... يَتَـكَلَّمُ بِجَوامِعِ الكَلِمِ فَصْلاً لا فُضولَ فيهِ و لا تَقصيرَ. دمثا، لَيْسَ بِالجافى و لا بِالْمَهينِ تَعظُمُ عِنْدَهُ النِّعْمَةُ و اِنْ دَقَّت لا يَذُمُّ مِنها شَيئا غَيْرَ اَنَّهُ كانَ لا يَذُمُّ ذَواقا و لا يَمدَحُهُ و لا تُغضِبُهُ الدُّنْيا و ما كانَ لَها، فَاِذا تُعوطىَ الحَقّ لَم يَعْرِفهُ اَحَدٌ، و لَم يَقُمْ لِغَضَبِهِ شَى‏ءٌ حَتّى يَنتَصِرَ لَهُ... ؛

رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله (در نظرها) با شكوه و بزرگوا بودند... سخنانى كوتاه، جامع و بى‏چون و چرا مى‏گفتند بدون كم و زياد، نرم‏خو و مهربان بودند، در حق كسى ظلم نمى‏كردند، كسى را خوار نمى‏شمردند، نعمت را اگر چه كم بود، بزرگ مى‏دانستند و چيزى از آن را نكوهش نمى‏كردند، از مزه غذا نه بد مى‏گفتند و نه تعريف مى‏كردند، دنيا و آنچه به آن مرتبط است ايشان را خشمگين نمى‏ساخت و هرگاه حقى ضايع مى‏شد، احدى را ملاحظه نمى‏كردند و چيزى باعث رفع خشمشان نمى‏شد، تا آن‏كه حق را حاكم سازند.

عيون اخبار الرضا، ج 1، ص317

حدیث (22) امام على عليه السلام :

كانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله لَيَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ اَصحابِهِ اِذا رَآهُ مَغْموما بِالْمُداعَبَةِ وَ كانَ صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله يَقولُ: اِنَّ اللّه‏َ يُبْغِضُ الْمُعَبِّسَ فى وَجْهِ اِخْوانِهِ؛

هرگاه رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله يكى از اصحاب خود را غمگين مى‏ ديدند، با شوخى او را خوشحال مى ‏كردند و مى‏ فرمودند: خداوند، كسى را كه با برادران (دينى) اش با ترشرويى و چهره عبوس روبرو شود، دشمن مى‏ دارد.

کشف الریبه ص83

حدیث (23) امام صادق عليه السلام :

كانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏ الله ‏عليه‏ و ‏آله يُداعِبُ وَ لا يَقولُ اِلاّ حَقّـا؛

رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله شوخى مى‏كردند ولى جز حقّ چيزى نمى‏گفتند.

مستدرك الوسائل، ج 8، ص 408

حدیث (24) زيد بن ثابت:

كُنّا اِذا جَلَسْنا اِلَيْهِ صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله اِنْ اَخَذْنا فى حَديثٍ فى ذِكْرِ الآخِرَةِ اَخَذَ مَعَنا و اِنْ اَخَذنا فى ذِكْرِ الدُّنْيا اَخَذَ مَعَنا و اِنْ اَخَذنا فى ذِكرِ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ اَخَذَ مَعَنا؛

هرگاه با رسول اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله مى ‏نشستيم، اگر در مورد آخرت صحبت مى‏ كرديم، ايشان هم با ما همان سخن را مى‏ گفتند و اگر در مورد دنيا صحبت مى‏ كرديم، ايشان هم‏چنين مى‏ كردند و اگر در مورد خوردنى و نوشيدنى صحبت مى ‏كرديم، ايشان هم با ما هم ‏سخن مى‏ شدند.

مكارم الاخلاق، ص 21

حدیث (25) پيامبر صلى‏ الله‏ عليه ‏و ‏آله :

لا يُـبَلِّغُنى اَحَدٌ مِنْكُم عَنْ اَحَدٍ مِن اَصحابى شَيئا، فَاِنّى اُحِبُّ اَنْ اَخْرُجَ اِلَيكُم و اَنَا سَليمُ الصَّدرِ؛

كسى از شما حق ندارد از هيچ يك از يارانم چيزى به من بگويد؛ زيرا دوست دارم در حالى كه چيزى از شما در دلم نيست به سويتان بيايم.

مكارم الاخلاق، ص 17

حدیث (26) امام كاظم عليه ‏السلام :

اِنَّ رَسولَ اللّه‏ِ صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله كانَ اِذا اَتاهُ الضَّيْفُ اَكَلَ مَعَهُ وَ لَمْ يَرْفَعْ يَدَهُ مِنَ الْخِوانِ حَتّى يَرْفَعَ الضَّيْفُ يَدَهُ؛

رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله هرگاه ميهمان داشتند، با او غذا مى‏ خوردند و دست از سفره و غذا نمى‏ كشيدند، تا آن‏كه ميهمان دست از غذا خوردن بكشد.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 286

حدیث (27) امام على عليه السلام :

كانَ صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏ آله لا يَذُمُّ اَحَدا وَ لا يُعَيِّرُهُ وَ لا يَطْلُبُ عَثَراتِهِ وَ لا عَوْرَتَهُ وَ لا يَتَـكَلَّمُ اِلاّ فيما رَجا ثَوابَهُ؛

رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه ‏و ‏آله، هرگز بدگويى كسى را نمى ‏كردند، سرزنش نمى ‏نمودند و در پى لغزش‏ها و اسرار ديگران نبودند و [درباره ديگران]، چيزى جز خير (خوبى) نمى‏ گفتند.

عيون اخبار الرضا ج1 ، ص319

حدیث (28) امام على عليه السلام :

كانَ النَّبىُّ صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله اِذا سُئِلَ شَيئا فَاِذا اَرادَ اَنْ يَفْعَلَه ُقالَ: نَعَم وَ اِذا اَراد اَنْ لا يَفْعَلَ سَكَتَ و كانَ لا يَقول لِشَى‏ءٍ لا... ؛

هرگاه از رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله چيزى تقاضا مى‏ شد، اگر ايشان آن را مى‏ خواستند انجام دهند، مى ف‏رمودند: بله و اگر نمى ‏خواستند انجام دهند، سكوت مى‏ نمودند و هيچ‏گاه ايشان براى چيزى نه نمى ‏گفتند.

بحارالأنوار(ط-بیروت)ج22 ، ص 294  و  ج 90، ص  327

حدیث (29) پيامبر صلى الله عليه و آله :

اُمِرْتُ اَن آخُذَ الصَّدَقَةَ مِن اَغْنياءِكُم فَاَرُدَّها فى فُقَراءِكُم؛

من مأمورم كه صدقه (و زكات) را از ثروتمندانتان بگيرم و به فقرايتان بدهم.

مستدرك الوسائل و مستنبط المسایل ج 7، ص 105

حدیث (30) پيامبر صلى الله عليه و ‏آله :

اَمَرَنى رَبّى بِسَبْعِ خِصالٍ: حُبِّ المَساكينِ وَ الدُّنُوِّ مِنْهُم و اَنْ أكثِرَ مِن «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه‏» وَ اَنْ اَصِلَ بِرَحِمى و اِن قَطَعَنى و اَن اَنظُرَ الى مَن هُوَ اَسفَلُ مِنّى و لا اَنْظُرَ اِلى مَنْ هُوَ فَوقى و اَن لا يَأخُذَنى فِى اللّه‏ِ لَومَةُ لائِمٍ و اَنْ اَقولَ الحَقَّ وَ اِنْ كانَ مُرّا و اَن لا اَسْاَلَ اَحَدا شَيئا؛

پروردگارم مرا به هفت خصلت امر نموده است: دوست داشتن بينوايان و نزديك شدن به آنها، ذكر لا حول و لا قوة الا باللّه‏ را بسيار گفتن، با خويشاوندان رابطه برقرار كردن؛ هر چند آنان قطع رابطه كنند، [و در مسائل مادى]، به پايين‏تر از خود نگاه كنم نه به بالاتر، در راه خدا سرزنش ملامتگران را به خود نگيرم، حق را بگويم اگر چه تلخ باشد و از كسى چيزى نخواهم.

الاصول الستة عشر(ط-دار الشبستری) ص 75

حدیث (31) انس بن مالک :

كانَ مِن فِعْلِهِ صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله اِذا لَبِسَ الثَّوبَ الجَديدَ حَمِدَ اللّه‏َ ثُمَّ يَدعو مِسكينا فَيُعطيهِ القَديمَ، ثُمَّ يَقولُ: ما مِن مُسلِمٍ يَكسو مُسلِما مِن شَمْلِ ثيابِهِ ـ لا يَكْسوهُ اِلاّ لِلّهِ عزَّوَجَلَّ ـ الاّ كانَ فى ضَمانِ اللّه‏ِ عزَّوَجَلَّ و حِرزِهِ و خَيْرِهِ و اَمانِهِ حَيّا و مَيّتا؛

هر وقت رسول اكرم صلى‏ الله‏ عليه ‏و ‏آله لباس جديدى مى ‏پوشيدند، خداوند را سپاس مى‏ گفتند و سپس بينوايى را مى‏ خواستند و لباس قديمشان را به او مى‏ دادند و مى‏ فرمودند: مسلمانى كه فقط براى رضايت خداوند عزوجل، لباس كهنه خود را به مسلمان فقيرى بدهد، تا هنگامى كه لباس به تن آن فقير است، در پناه و خير و ضمانت خداوند است، چه زنده بماند و چه بميرد.

مكارم الاخلاق، ص 36

حدیث (32) امام كاظم عليه السلام :

كانَ النَّبىُّ صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله اِذا اَصْبَحَ مَسَحَ عَلى رُؤوسِ وُلْدِهِ وَ وُلْدِ وُلْدِهِ؛

هرگاه صبح مى ‏شد پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله دست نوازش بر سر فرزندان و نوه هاى خود مى ‏كشيدند.

بحار الانوار (ط-بیروت) ج101 ، ص99 - عدة الداعى و نجاح الساعی ص 89

حدیث (33) پيامبر صلى الله عليه و آله :

نَحْنُ قَوْمٌ لا نَأكُلُ حَتّى نَجوعَ وَ اِذا اَكَلْنا لا نَشْبَعُ؛

ما قومى هستيم كه تا گرسنه نشويم غذا نمى‏ خوريم و تا سير نشده ايم دست از غذا مى‏ كشيم.

طب النبی ص3

حدیث (34) امام صادق عليه السلام :

الاَكْلُ عِندَ اَهلِ المُصيبَةِ مِن عَمَلِ الجاهِليَّةِ وَ السُّنَّةُ البَعْثُ اِلَيْهِم بِالطَّعامِ؛

غذا خوردن نزد مصيبت‏زدگان و با خرج آنان، از رفتارهاى جاهليت است و سنّت پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله فرستادن غذا براى مصيب ت‏زدگان است.

وسایل الشیعه ج3 ،ص 237 - من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 182

حدیث (35) پيامبر صلى الله عليه و آله :

خَيْرُكُم خَيْرُكُم لِنِسائِهِ و اَنَا خَيْرُكُم لِنِسائى؛

بهترين شما كسى است كه براى زنان خود بهتر باشد و من بهترين شما براى زن خود هستم.

من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 443

حدیث (36) امام على عليه‏ السلام :

كانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله لا يُؤْثِرُ عَلَى الصَّلاةِ عَشاءً وَ لا غَيْرَهُ وَ كانَ اِذا دَخَلَ وَقْتُها كَاَنـَّهُ لا يَعْرِفُ اَهْلاً وَ لا حَميما؛

رسول اكرم صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله چيزى مثل شام و غير آن را بر نماز مقدم نمى‏ داشتند و هنگامى كه وقت نماز مى‏ رسيد، گويى كه هيچ يك از اهل خانه و دوستان را نمى‏ شناختند.

مجموعه ورام، ج 2، ص 78

حدیث (37) امام صادق علیه السلام :

كانَ صلى‏ الله‏ عليه ‏و ‏آله لا يَجْلِسُ اِلَيهِ اَحَدٌ و هُوَ يُصَلّى اِلاّ خَفَّفَ صَلاتَهُ و اَقْبَلَ عَلَيهِ فَقالَ: اَ لَكَ حاجَةٌ؟ فَاِذا فَرَغَ مِنْ حاجاتِهِ عادَ اِلى صَلاتِهِ؛

هرگاه رسول اكرم صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله نماز مى‏ خواندند و كسى نزد ايشان مى ‏نشست، ايشان نماز خود را كوتاه مى‏ كردند و به او رو مى‏ نمودند و مى‏ فرمودند: آيا خواسته‏ اى دارى؟

مناقب آل ابی طالب علیهم السلام(ابن شهر آشوب) ج1 ، ص147

حدیث (38) امام رضا عليه‏ السلام :

اِنّا اَهلُ بَيْتٍ نَرى وَعدَنا عَلَينا دَينا كَما صَنَعَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏ الله‏ عليه ‏و ‏آله؛

ما اهل بيت، وعده‏ هاى خود را براى خودمان، بدهى و دِين حساب مى‏ كنيم، چنانكه رسول اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله چنين مى‏ كردند.

تحف العقول، ص 446

حدیث (39) امام على عليه السلام :

كُنّا اِذَا احْمَرَّ الْبَاْسُ وَ لَقِىَ القَومُ الْقَوْمَ اتَّقَيْنا بِرَسولِ اللّه‏ِ صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله فَما يَكونُ اَحَدٌ اَقْرَبَ اِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ ؛

وقتى كه آتش جنگ بر افروخته مى‏ شد و دو لشكر به هم مى ‏رسيدند، به پيامبر پناهنده مى ‏شديم و كسى نبود كه از آن حضرت به دشمن نزديك‏تر باشد.

مكارم الاخلاق، ص 18

حدیث (40) پيامبر خدا(صلی الله عليه و آله) :

بُعِثتُ بِمَكارِمِ الأخلاقِ و محاسِنِها

من براى (احياى) مكارم و نيكى‏هاى اخلاقى مبعوث شدم.


الأمالى(طوسى) ص 596

حدیث (41) پيامبر خدا(صلی الله عليه و آله) :

أدَّبَني رَبّي بِمَكارِمِ الأخلاقِ.

پروردگارم مرا به فضايل اخلاقى ادب آموخته است.

ارشاد القلوب الی الصواب(دیلمی) ج 1 ، ص 160

چهل حدیث از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)

احادیث این بخش با توجه به منابع ذکر شده در نرم افزار "جامع الاحادیث نور" بازبینی و به روز شده اند.

چهل حدیث از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)
1- ِ ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَهُوَ مُنَافِق‏ : ْ إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا اؤْتُمِنَ خَان‏


نشان منافق سه چيز است : 1 - سخن به دروغ بگويد . 2 - از وعده تخلف كند .3 - در امانت خيانت نمايد .

تحف العقول ص 316


2-  لَا يَنَالُ شَفَاعَتِي مَنْ أَخَّرَ الصَّلَاةَ بَعْدَ وَقْتِهَا


کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهد رسید

محاسن ص 80


3- أبغض الحلال الي الله الطلاق .


منفورترين چيزهاي حلال در پيش خدا طلاق است .

نهج الفصاحه ص 157 ، ح 16


4- ِ خَيْرُ الْأَصْحَابِ مَنْ قَلَّ شِقَاقُهُ وَ كَثُرَ وِفَاقُه‏ .


بهترین یاران کسی است که ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار

تنبیه الخواطر معروف به مجموعه ورام ج 2 ، ص 123


5- ابن آدم إذا أصبحت معافى في جسدك آمنا في سربك عندك قوت يومك فعلى الدّنيا العفاء


فرزند آدم وقتي تن تو سالم است و خاطرت آسوده است و قوت يك روز خويش راداري ، جهانگر مباش .

نهج الفصاحه ص 159 ، ح 23


6-ابن آدم عندك ما يكفيك و تطلب ما يطغيك ابن آدم لا بقليل تقنع و لا بكثير تشبع‏
 


فرزند آدم ، آنچه حاجت تو را رفع كند در دسترس خود داري و در پي آنچه تو را به طغيان وا مي دارد روز ميگذاري ، به اندك قناعت نميكني و از بسيار سير نمي شوي .

نهج الفصاحه ص 159 ، ح 24


7- مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ الْبَتَّة


هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود.

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 145 - الجعفریات(الاشعثیات) ص 198


8- اتّق دعوة المظلوم فإنّما يسأل اللَّه تعالى حقّه و إنّ اللَّه تعالى لا يمنع ذا حق حقّه‏


از نفرين مظلوم بپرهيز زيرا وي به دعا حق خويش را از خدا ميخواهد و خدا حق را از حق دار دريغ نمي دارد .

نهج الفصاحه ص 161 ، ح 35


9- اتقوا الحجر الحرام في البنيان فانه اساس الخراب


از استعمال سنگ حرام در ساختمان بپرهيزيد كه مايه ويراني است .

نهج الفصاحه ص 162 ، ح 38


10- الْعِبَادَةُ سَبْعُونَ جُزْءً أَفْضَلُهَا جُزْءً طَلَبُ الْحَلَال‏


عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.

مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 13 ، ص 12 ، ح 14585


11- اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه‏


از فراست مؤمن بترسيد كه چيزها را با نور خدا مي نگرد .

کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 218 ، ح 3


12- اتّقوا الدّنيا فو الّذي نفسي بيده إنّها لأسحر من هاروت و ماروت.
 


از دنيا بپرهيزيد ، قسم به آن كس كه جان من در كف اوست كه دنيا ازهاروت و ماروت ساحرتر است .

نهج الفصاحه ص 163 ، ح 44 {شبیه این حدیث در مجموعه ورام ج 1 ، ص 131}


13- اتقوا دعوة المظلوم فإنها تصعد الي السماء كأنها شرارة


از نفرين مظلوم بترسيد كه چون شعله آتش بر آسمان ميرود .

نهج الفصاحه ص 163 ، ح 47


14- لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْأَبْدَانِ الصِّيَام‏


براى هر چیزى زكاتى است و زكات بدنها روزه است.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 62


15- اثنان يعجلهما الله في الدنيا البغي و عقوق الوالدين .


دو چيز را خداوند در اين جهان كيفر ميدهد : تعدي ، و ناسپاسي پدر و مادر .

نهج الفصاحه ص 165 ، ح 58


16-أجرؤكم على قسم الجدّ أجرؤكم على النّار


هر كس از شما در خوردن قسم جديتر است به جهنم نزديكتر است .

نهج الفصاحه ص 166 ، ح 64


17- أجملوا في طلب الدنيا فإن كلا ميسر لما خلق له .


در طلب دنيا معتدل باشيد و حرص نزنيد ، زيرا به هر كس هر چه قسمت اوست مي رسد .

شرح فارسی شهاب الاخبار ص 320 ، ح 518


18- هُوَ شَهْرٌ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ أَوْسَطُهُ مَغْفِرَةٌ وَ آخِرُهُ الْإِجَابَةُ وَ الْعِتْقُ مِنَ النَّار


رمضان ماهى است كه ابتدایش رحمت است و میانه‏اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 67 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93 ، ص 342 ، ح 14


19- احب الاعمال الي الله الصلاة لوقتها ثم بر الوالدين ثم الجهاد في سبيل الله


بهترين كارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نيكي به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا .

نهج الفصاحه ص 167 ، ح 70


20- أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْأَتْقِيَاءُ الْأَخْفِيَاء


محبوبترين بندگان در پيش خدا پرهيزگاران گمنامند .

مجموعه ورام ج 1 ، ص 5


21- انَّ الدینارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَكا مَنْ كانَ قَبلكُمْ و هُما مُهْلِكاكُمْ.


همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاكت رساند و همین دو نیز هلاك كننده شماست.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 316 ، ح 6


22- احب الاعمال الي الله أدومها و ان قل .


محبوبترين كارها در پيش خدا كاريست كه دوام آن بيشتر است ، اگر چه اندك باشد .

نهج الفصاحه ص 167 ، ح 73


23- أحبّ الأعمال إلى اللَّه من أطعم من جوع أو دفع عنه مغرما أو كشف عنه كربا


بهترين كارها در پيش خدا آن است كه (بينوايي را)سير كنند ، يا قرض او رابپردازند يا زحمتي را از او دفع نمايند .

نهج الفصاحه ص 168 ، ح 76


24- لَا فَقْرَ أَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ وَ لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْل‏ 


هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .

کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 25 و 26 ، ح 25 - محاسن ص 17 - تحف العقول ص 6


25- احب الاعمال الي الله حفظ اللسان


بهترين كارها در پيش خدا نگهداري زبان است .

نهج الفصاحه ص 168 ، ح 78


26-  أحبّ الجهاد إلى اللَّه كلمة حقّ تقال لإمام جائر


بهترين جهادها در پيش خدا سخن حقي است كه به پيشواي ستمكار گويند .

نهج الفصاحه ص 168 ، ح 80


27- أَحَبُّ الطَّعَامِ إِلَى اللَّهِ مَا كَثُرَتْ عَلَيْهِ الْأَيْدِي‏


بهترين غذاها در پيش خدا آن است كه گروهي بسيار بر آن بنشيند .

نهج الفصاحه ص 169 ، ح 82


28- احب اللهو الي الله تعالي إجراء الخيل و الرمي .


بهترين بازيها در پيش خدا اسب دواني و تيراندازي است . 

نهج الفصاحه ص 169 ، ح 83


29- طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ أَلَا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْم‏


طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 30 ، ح 1


30- احب الله تعالي عبدا سمحا اذا باع وسمحا اذا اشتري و سمحا اذا قضي و سمحا اذا اقتضي .


خداوند بندهاي را كه به هنگام خريد و هنگام فروش و هنگام دريافت سهلانگار است دوست دارد .

نهج الفصاحه ص 169 ، ح 85


31- أَحَبُّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ أَنْفَعُهُمْ لِعِبَادِه‏ .


از جمله بندگان آن كس پيش خدا محبوبتر است كه براي بندگان سودمندتر است .

تحف العقول ص 49 - نهج الفصاحه ص 169 ، ح 86


32- أحثوا التراب في وجوه المداحين .


بر چهره ستايشگران ، خاك بيفشانيد .

نهج الفصاحه ص 170 ، ح 91


33- أَحْزَمُ النَّاسِ أَكْظَمُهُمْ لِلْغَيْظ


آنكه در فرو بردن خشم از ديگران بيشتر است ، از همه كس دور انديشتر است .

من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 396 - امالی(صدوق) ص 21


34- اختبروا الناس بأخدانهم ، فإن الرجل يخادن من يعجبه


مردم را از معاشرانشان بشناسيد ، زيرا كند هم جنس با هم جنس پرواز .

نهج الفصاحه ص 173 ، ح 106


35- اخوف ما أخاف علي امتي الهوي و طول الامل .


بر امت خويش بيش از هر چيز از هوس و آرزوي دراز بيم دارم .

خصال ص 51


36-  ادْعُوا اللَّهَ وَ أَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالْإِجَابَةِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَجِيبُ دُعَاءً مِنْ قَلْبِ غَافِلٍ لَاهٍ.


خدا را بخوانيد و به اجابت دعاي خود يقين داشته باشيد و بدانيد كه خداوند دعارا از قلب غافل بي خبر نمي پذيرد .

بحارالانوار(ط-بیروت) ج 90 ، ص 321


37- ادني أهل النار عذابا ينتعل بنعلين من نار يغلي دماغه من حرارة نعليه .


از مردم جهنم آنكه عذابش از همه آسانتر است دو كفش آتشين بپا دارد كه مغزوي از حرارت كفشهايش به جوش ميآيد .

نهج الفصاحه ص 176 ، ح 121


38- ادني جبذات الموت بمنزلة مائة ضربة بالسيف .


آسانترين كشش هاي مرگ مانند صد ضربت شمشير است .

نهج الفصاحه ص 176 ، ح 122


39- إذا ابتلي أحدكم بالقضاء بين المسلمين فلا يقض و هو غضبان و ليسوّ بينهم في النّظر و المجلس و الإشارة.
 


اگر يكي از شما به كار قضاوت ميان مسلمانان دچار شود بايد به هنگام غضب ازقضاوت خودداري كند و ميان ارباب دعوا در نگاه و نشيمنگاه و اشاره تفاوتي نگذارد .

نهج الفصاحه ص 176 ، ح 125


40- اذا أحب الله عبدا حماه الدنيا كما يظل أحدكم يحمي سقيمه الماء .


وقتي خداوند بندهاي را دوست دارد ، دنيا را از او منع ميكند چنانكه شما مريض خويش را از نوشيدن آب منع ميكنيد .

نهج الفصاحه ص 179 ، ح 137